۱۳۸۷/۰۵/۰۳

26

زنی به‌سرعت به‌طرفم آمد و گفت: "خواهر، خودت را بپوشان."
گفتم: "من؟"
گفت: "آره، تو."
گفتم: " من که نیستم." و روسری ماشی‌رنگ را کمی جلو کشیدم، اما شما نمی‌خواستید. با نوک قلم طره ها را روی پیشانی‌ام رها کردید.

پیکر فرهاد / عباس معروفی

هیچ نظری موجود نیست: