۱۳۸۷/۰۴/۲۴

4

یاد اون جوک قدیمی افتادم. همون که یارو می‌ره پیش یه روان‌پزشک و می‌گه دکتر، برادر من دیوونه‌س؛ اون فکر می‌کنه مرغه!
دکتر می‌گه: خوب چرا نمی‌فرستیش تیمارستان؟
اون‌وقت مرده می‌گه: می‌خواستم بفرستمش، ولی تخم‌مرغاشو لازم دارم!
گمونم این خیلی شبیه طرزفکر فعلی من راجع به روابط زن و مرده. می‌دونین، این روابط کاملا غیرمنطقیه؛ دیوونه‌وار و مسخره‌س. ولی گمونم همه‌مون به این روابط ادامه می‌دیم. چون به تخم‌مرغاش احتیاج داریم!

آنی هال / وودی آلن

هیچ نظری موجود نیست: