۱۳۸۷/۱۰/۱۲

203

مردی بود که هیچ وقت نمیتوانست چیزهایی را که شروع کرده بود، تمام کند. فهمید که این جوری کاری پیش نمیرود. بنابراین یک روز صبح از جایش بلند شد و گفت:
«تصمیمی گرفتم: از حالا به بعد، هرچه را که شروع میکنم...»

کافه‌ی زیر دریا / استفانو بنی / ترجمه‌ی رضا قیصریه

هیچ نظری موجود نیست: