آن روزی که گاریبالدو با تیری که به پیشانیاش خورد ( سوراخی به اندازهی سر سنجاقی و نه حتا به بزرگی یک دکمه )، در میدانی که مثل آینه برق میزد، جلو کافهی سپلندیدو بر زمین افتاد، خواست پیش از مردن برای آخرین بار آنچه را میخواست فریاد بزند. اما زبانش به فرمانش نبود و نتوانست جز غلغلی که به صدای اجابت مزاج یک اسهالی میمانست، چیزی ادا کند، و آن را هم جز چند نفری که اطرافش بودند کسی نشنید.
- مرگ بر شاه.
میدان ایتالیا / آنتونیو تابوکی / برگردان:سروش حبیبی / نشر چشمه
- مرگ بر شاه.
میدان ایتالیا / آنتونیو تابوکی / برگردان:سروش حبیبی / نشر چشمه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر