۱۳۸۸/۱۲/۲۵

456

زنم با لباس‌هایش غیب شده
فقط دو جوراب به‌جا گذاشته و
بُرسی که پشت تخت افتاده
باید جوراب‌های خوشگلش را نشانتان دهم
و این موی سیاه سفت را که لای دندانه‌های برس گیر کرده
جوراب‌ها را در کیسه زباله می‌اندازم، برس را
نگه می‌دارم و استفاده می‌کنم
فقط تخت است
که غریب افتاده و نمی‌شود بی‌خیالش بود
تو مشغول مردنت بودی / ... ریموند کارور / محمدرضا فرزاد

۲ نظر:

63 گفت...

حدس میزنم نویسنده ی جدید نمیخواهید.حدس میزنم حتی حوصله ی این حرفها را هم ندارید.اما اگر حدس ِ من غلط بود،مرا خوشحال کنید و به جمعتان را دهید.اگر سوالی بود جواب میدهم و اگر قانونی بود رعایت میکنم و همین .موفق باشید

قاصدک گفت...

زرافه جونم!خیلی دوست دارم،امسال رو هرروز با سر زدن به بلاگت و لذت بردن ازسلیقه ات سر کردم...امیدوارم تو سال جدید مشکل خارش قوزک نداشته باشی و همیشه هم باشی!!!سال جدید، همراه امید خلاقیت ...(سیاسیش نمیکنم)،پر کتاب و خیلی چیزای دیگه روواست آرزو میکنم!