ادبیات، عشق و تمنا و رابطهی جن.صی را عرصهای برای آفرینش هنری کرده است. در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نمیداشت. عشق و لذت و سرخوشی بیمایه میشد و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمی و شوری که حاصل خیالپردازی ادبی است بیبهره میماند. به راستی گزافه نیست اگر بگوییم آن زوجی که آثار گارسیلاسو، پترارک، گونگورا یا بودلر را خواندهاند، در قیاس با آدمهای بیسوادی که سریالهای بیمایهی تلویزیونی آنان را بدل به موجوداتی ابله کرده، قدر لذت را بیشتر میدانند و بیشتر لذت میبرند.
چرا ادبیات/ ماریو بارگاس یوسا/ عبدالله کوثری
چرا ادبیات/ ماریو بارگاس یوسا/ عبدالله کوثری
۱۰ نظر:
چه تحلیل خوبی بود ، من تا بحال از این زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم .
blog e collage e harfha...blof nemizanam...zaraafetan gardanash ra az miaane ghalbam dar avard o ba ham sigare bargi javidim.
سپاس به خاطر این انتخاب
لذت بردیم
ادبیات لذت کوتاه و گذرای جن.صی را بسط می دهد و آن را روکشی هنری می بخشد و در این بین خواننده را از این لذت جدید پر می کند. در واقع ادبیات دینی به اروتیک دارد و اروتیک به ادبیات مدیون است زیرا آنرا از یک رابطه ی حیوانی و غریزی صرف به یک گزاره ی ادبیاتی و ارزشمند تبدیل کرده. در عوض رابطه ی جن.صی یا بهتر و گسترده تر بگویم، عشق، ادبیات را زنده و سرپا نگه داشته. این عشق است که در سراسر یک اثر ادبی ریشه کرده و ادبیات بدون آن لحظه ای ادامه نخواهد داشت. لازم به ذکر است که علی رغم جن.صی بودن گزاره ی عشق در ادبیات غرب در ادبیات شرق عشق اصولا حسی تر و عارفانه تر است و جنسیت اصولا تنها یکی از نمودهای عشق است
اوممم
زنده باد . خوشم اومد. این یوسا محشره ,محشر. خوندی " سوربز" رو ؟
درود. خيلي كارت درسته. اينو گفتم واسه همه نوشتههات . واسه همه لطفي كه اينجا به همه ميكني و دريغ از تشكري. بازم ممنون.
همه ی این اسمایی که این بغل نوشتی میشناسی؟ ای ول...
/m\
خدا رو شکر من تلویزیون نگاه نمی کنم!!
ببین خیلی وبلاگت خوبه.جالبه و می تونه جامع باشه. من اولین بار که یادداشتی تو وبلاگی می ذارم اینو می گو که بدونی کارت زیباست
ارسال یک نظر