۱۳۸۹/۰۲/۲۱

489

سراج: نه،نه... این بدتره. شما نابودم می‌کنید.اگر شما رو نبینم دیوانه می‌شم.
لیلا: از دستتون داره خون میاد!
سراج:جوهرقرمز برگشت روی میز! خیال می‌کنید تقصیر منه؟ ما نباید اشتباه پدرهامونو تکرار کنیم. اون هم تو این دنیایی که هرلحظه ممکنه منفجر بشه. خوشحالید که منو دیوونه‌ی خودتون کردید؟
لیلا: من همچین منظوری نداشتم.
سراج: هیچکس منظوری نداره.ولی نتیجه‌ش بچه‌ها هستند. تنها و نگران.بدون اینکه حتی دنیا رو به این شکل انتخاب کرده باشند...

حقایق درباره‌ی لیلا،دختر ادریس / بهرام بیضایی

۴ نظر:

میم گفت...

امان از این لیلایی که غصه را آفرید

Morteza گفت...

تعجب ناک بود که این همه نام در کنار وبلاگت دیدم!!!

Unknown گفت...

زرافه بودن مشکلات خاص خودش را داردرفیق ... تا احساساتت از قلبت به مغزت برسه کهنه شده ... عشق برای زرافه ها همیشه کهنه است !!!
خیلی وبلاگ باحالی دارین... دم همگی گرم

علف هرز گفت...

کیش میش هستم البته
بالا نصفه اومد