هرکس با قوهی تصور خودش کسی دیگر را دوست دارد و این از قوهی تصورش است که کیف میبرد، نه آن زنی که روبهروی اوست.
آن زن تصور درونی خودمان است. یک موهوم که با حقیقت اصلی فرق دارد.
صورتکها/ صادق هدایت
آن زن تصور درونی خودمان است. یک موهوم که با حقیقت اصلی فرق دارد.
صورتکها/ صادق هدایت
۱۰ نظر:
کتاب زیاد می خونی؟ (-:
به قول شاعر:
هر کسی از ظن خود شد یار من...
***
پاراگراف های انتخابیتو خیلی دوست دارم. همیشه دلم میخواست قسمت های جذاب کتاب ها رو مثل تو جایی جمع کنم چون بعضی جملات واقعا پر حرفه و به دل میشینه اما هیچ وقت این کارو نکردم...
ممنون که اینقدر کتاب می خوانید و اینقدر تکه های خوب برای ما میگذارید. با اجازه شما را لینک می کنم.
avazie hamishegie man
و این موضوع درباره ی آقایان با پیازداغ بیشتری صدق می کند .
من با متین موافقم.
من با متین موافقم.
ببخشید بالایی دو تاشد.)
ببینید من الان این نوار زیر زرافه ی عزیز رو دیدم،
کلی تحت تاثیرم!
خیلی عالی َن... :)
مرسی که زرافهای شدی.
دفعه دوم خوندم این جمله رو
یا سوم
یا حتی بلکمم چهارم
بیشتر مقفول شدم در این معنا و برام جالب اومد
که
آیا هدایت واقعن یه وجود حقیقی (حقیقتی فارغ از شناخت من و شما و دیگری و دیگران) رو از مثلا زنی که روبروش بوده متصور بوده
یعنی مثلا به شکلی سقراطی و افلاطونیش ؟!
اصن با فرض وجود یه حقیقتی از اون زنی که مثلن روبرومونه، چه بسا اونی وهمی که ما از حقیقت اون زنه داشته باشیم از اوهامات خود اون زنه به حقیقت وجودش نزدیکتر باشه..
ما حتی اگه حقیقت یه زنی که روبرومونه رو هم کشف کنیم و بخوایم اون حقیقت مکشوفو (مثلا در یه بازه ی پیوسته) دوست داشته باشیم نمیتونیم دست به خلاقیت نزنیم و برای تفریح و دور هم بودنم که شده دست حقیقت مکشوفو میگیریم میبریم یه دوری تو عالم موهومات میزنیم..
we are here on earth to f..t around don't let any body to tell you any different
a man without a country
kurt vonnegut
اینم یه کووت دیگه از کورت ونه گات و البته بیربط
(من حرفم گرفته امشب کسی دو برم نیست متااسفانه(پیشاپیش از تحملتان سپاسگذاریم)):
Evolution is so creative
That's How we got Giraffes
در ادامه کامنت خانم/آقای دیس اگنوتیس
خلاصه: وبلاگ بسیار خوبی دارید که موقع از این به اون لینک شدن خیلی جواب میده
ارسال یک نظر