۱۳۸۹/۰۳/۲۸

509

ولی تظاهر به بیماری باعث می‌شود که آدم واقعا احساس بیماری کند: مادربزرگ ادای بیماری را تا مرز مرگ پیش برد. آخرین روز، وقتی به یاری فرزندانش از دست تخمیرات روده خلاص می‌شد به نوه‌اش رو کرد و در نهایت سادگی گفت: «می‌بینی، مثل یک خوکچه می‌گوزم.» ساعتی بعد جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

دلهره هستی/ از کتاب پشت و رو/ آلبر کامو/ محمد‌تقی غیاثی

۲ نظر:

یک ذهت در حال پالایش گفت...

ساعتی بعد جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.
خنده داره این نوع جمله سازی!آقای غیاثی!

ندا گفت...

من تازه اينجا رو پيدا كردم.مرسي من عاشق آلبر كامو هستم.