یادش آمد که سالها قبل همسایههایش در پایتخت، گربهشان را از زبان بریده، دست و پا بسته و میخ در حدقهی هر دو چشم فرو رفته بر در خانهشان یافته بودند. بچههای همسایه بازی بزرگسالها را میکردند.
دانشگاه ِ ما اول مهر یک نمایشگاه کتاب دارد. من باید این نمایشگاه را مدیریت کنم و احساس میکنم به کمک شما نیاز دارم. آیا میتوانید وقت برای من بگذارید و مرا راهنمایی کنید؟
نمی دونم الان چقدر شده که توی این وبلاگم... انقدرکه تو مطلب جدید گذاشتی یعنی 517 امی... عصر پنجشبه لعنتی وقتی همه خوابن نشستم و هی خوندم... سیگارم تمام شد ببخشید باید پک آخر رو بزنم
تِرِزا، «رسالت اجتماعی» یک واژه ابلهانه است. من رسالت اجتمای ندارم. هیچکس رسالت ندارد. درک اینکه آزاد هستیم و رسالت اجتماعی نداریم، به ما آرامشی بینهایت میبخشد. بار هستی- میلان کوندرا
۸ نظر:
سلام
دانشگاه ِ ما اول مهر یک نمایشگاه کتاب دارد. من باید این نمایشگاه را مدیریت کنم و احساس میکنم به کمک شما نیاز دارم. آیا میتوانید وقت برای من بگذارید و مرا راهنمایی کنید؟
پوف...
آدم هول می کنه از خوندن این سطور.
ممنون دوست عزیز ممنون.
نمی دونم الان چقدر شده که توی این وبلاگم... انقدرکه تو مطلب جدید گذاشتی یعنی 517 امی... عصر پنجشبه لعنتی وقتی همه خوابن نشستم و هی خوندم... سیگارم تمام شد ببخشید باید پک آخر رو بزنم
http://donbaleh.com
سایت دنباله
با عرض پوزش, اسم نويسنده رو اشتباه نوشتين ! كوندرا ! ! !
تِرِزا، «رسالت اجتماعی» یک واژه ابلهانه است. من رسالت اجتمای ندارم. هیچکس رسالت ندارد. درک اینکه آزاد هستیم و رسالت اجتماعی نداریم، به ما آرامشی بینهایت میبخشد.
بار هستی- میلان کوندرا
ممنون. تصحیح شد.
ای داد بیداد خیلی وحشی بودند باید به سازمان حمایت از حقوق حیوانات زنگ میزدید
ارسال یک نظر