در آن روزها حتی دوچرخه هم از غرایب روزگار به حساب میآمد. گویا یکی دو سال پیش از تولدِ هویدا، روزی دو پسربچه انگلیسی، در یکی از میادین شهر تهران به دوچرخهسواری پرداختند. ناگهان خیل عظیمی از مردم برای مشاهدهی آن منظرهی حیرتآور گردآمدند. برخی از سالمندان جمع میگفتند پسران سوار بر چرخ از جمله نشانههای آخر زماناند. میگفتند ظهور امام غایب را بشارت میدهند.
معمای هویدا/ عباس میلانی
۴ نظر:
سلام!
نمیدونم چی بگم.
قشنگ!
همش قشنگه!
خیلی!
نباید برای چیدن شقایق های وحشی وارد آن کشتزار میشدم.
با وجود این،می دانستم که شقایق های وحشی را باید با چشم دوست داشت،نه با دست.
شقایق ها در چشم،شعله می کشند.
در دست،می پژمردند.
ابله محله/کریستین بوبن
ببخشید مش تونم بپرسم الان دقیقا کجای زمانه؟ !
چند نفر رو هم سنگسار كردند و گفتند اينها با شيطان در ارتباطند!
ارسال یک نظر