۱۳۸۹/۰۷/۱۲

600

سلطه وحشت از زمانی شروع می شود که در سرکوب دیگر هیچ خشونتی ناروا نباشد و هیچ قاعده، مقررات یا قانونی رعایت نشود. دیگر هیچکس نداند که چه به سرش خواهد آمد : مخالفان سیاسی شبانه به خانه تان هجوم می آورند و نمی دانید چه چیزی در انتظارتان است : دستگیری؟ تیرباران؟ کتک؟ خانه تان را به آتش می کشند؟ همسر و فرزندانتان را می دزدند؟ از پنجره به بیرون پرتابتان می کنند؟ یا اینکه فقط یکی از بازوهایتان را قطع می کنند؟ نمی دانید، نمی توانید بدانید. کاربرد آن کاملاً خودسرانه است و هدفی جز ارعاب ندارد. هدفش این نیست که عده ای از مخالفان را از میان بردارد،‌ بلکه بیشتر این است که عده هرچه گسترده تری را از نظر روانی از پا درآورد و آنها را دیوانه و سرگشته و بزدل کند.


اينياتسيو سيلونه / مكتب ديكتاتورها / ترجمه مهدی سحابی

۶ نظر:

نوید گفت...

مرگ دیکتاتورها و دیکتاتوری نزدیک است دوست من!
مگر نمی بینی؟!
از مرگ دیکتاتورها بنویس

خانوم میم گفت...

این نویسنده همیشه حرفای درست می زنه

کفتار گفت...

مَمَّد پیرپَکاجَکی

تا من میرم بنیاد باران سخنرانی گفتگوی تمدن ها، شما بروید کشته شوید.

پ.ن: امان از دست گاو و گوسفندهای حرف شنو!

شِشکوفسکی گفت...

سیاسی ش کردین،
نام مترجم ننوشتین،
جاستیفای نکردین،
خیلی لطف دارین.

فاني گفت...

مگه قراره سیاسی نباشه؟
نام مترجم رو اضافه کردم
جاستیفایش هم کردم
قابلی نداشت
:)

گلي گفت...

ديكتاتوري واقعا كثيفه...
اين مطلب رو كه خوندم اصلا يه جوري شدم...
اين كارهايي كه آدما مي كنن حتي از حيوون ها ساخته نيست...