بابی گفت:" قبل از اینکه مادرم بمیره، هرچندوقتیهبار بهاش زنگ میزدم. مادرم خیلی طولش میداد که از رختخواب بیاد بیرون. تلفن همینجور زنگ میخورد، من هم منتظر میموندم، میموندم، میموندم. گاهی وقتها میدونستم اصلا جواب نمیده چون نمیتونه از جاش بلند شه. تلفن هم همینجوری یهبند انگار تا ابد زنگ میخورد، چون من بودم، دلم هم میخواست منتظر بمونم. گاهی وقتها فقط میذاشتم همینجوری زنگ بخوره، اون هم همینجور. اصلا هم نمیدونستم اونور چه خبره. ممکن بود اصلا مرده باشه، میفهمی؟". سرش را تکان داد.
گفتم:" حتم دارم که میفهمیده تویی. زنگهات حالش رو بهتر میکرده".
بابی گفت:" اینجوری فکر میکنی؟"
"آره، امکان داره. میشه اینجوری باشه."
بابی گفت:" ولی تو بودی چیکار میکردی؟". لب پایینش را گاز گرفت و رفت تو فکر " کی گوشی را میذاشتی؟ میذاشتی 25 تا زنگ بخوره یا 50 تا؟ من میخواستم وقت داشته باشه خوب فکرهاشو بکنه، ولی نمیخواستم دیوونهش کنم. میگیری چی میخوام بگم؟"
گفتم:" 25 تا بد نیست".
بابی سر تکان داد "جالبه. فکر کنم هر کدوم از ما یه کار میکنیم. من همیشه میذاشتم 50 تا بخوره".
"اینم خوبه".
"50 تا زیاده، گمونم".
گفتم:" حرف همهس. حرف اینکه گذشته چی و الان چی".
بابی گفت:" ما به بهشت نرسیدیم، نه، راسل؟"
گفتم" آره، نرسیدیم".
با من دعوا کن/ ریچارد فورد/ امیرمهدی حقیقت/ همشهری داستان تیر 1389
گفتم:" حتم دارم که میفهمیده تویی. زنگهات حالش رو بهتر میکرده".
بابی گفت:" اینجوری فکر میکنی؟"
"آره، امکان داره. میشه اینجوری باشه."
بابی گفت:" ولی تو بودی چیکار میکردی؟". لب پایینش را گاز گرفت و رفت تو فکر " کی گوشی را میذاشتی؟ میذاشتی 25 تا زنگ بخوره یا 50 تا؟ من میخواستم وقت داشته باشه خوب فکرهاشو بکنه، ولی نمیخواستم دیوونهش کنم. میگیری چی میخوام بگم؟"
گفتم:" 25 تا بد نیست".
بابی سر تکان داد "جالبه. فکر کنم هر کدوم از ما یه کار میکنیم. من همیشه میذاشتم 50 تا بخوره".
"اینم خوبه".
"50 تا زیاده، گمونم".
گفتم:" حرف همهس. حرف اینکه گذشته چی و الان چی".
بابی گفت:" ما به بهشت نرسیدیم، نه، راسل؟"
گفتم" آره، نرسیدیم".
با من دعوا کن/ ریچارد فورد/ امیرمهدی حقیقت/ همشهری داستان تیر 1389
۴ نظر:
من خرخره بچه ام رو می جوئم اگر بیشتر از 5 تا زنگ بزنه
آقا من امتحان کردم...
فقط سیزده تا زنگ میخوره!!
امیدوارم مشکلی نداشته باشه براتون...
===
V*P*N-2$ F0r A M0nTh-GermanY-ReallY-SpeedY
http://www.13th-g0ner.blogspot.com
medil0ne@yahoo.com
سلام..من معمولا از گودر نوشته ها رو دنبال می کنم..دنبال یه داستان بلند خوب می گردم..اگه می تونید به من معرفی کنید.اخرین داستان بلندی که خوندم ((احتمالا گمشده ام )) بود که دوسش داشتم
ارسال یک نظر