... این واقعیت که ما باید در هتلها زندگی میکردیم و در آنجا هم اکثرا فقط با بچههای میلیونرها یا پادشاهان به خوبی رفتار میشد، فکرم را مشغول کرده بود. بر سر بچههایی که پدرشان میلیونر یا شاه نیست، یا در هر حال به ویژه جوانها، قبل از هر چیز نعره میزنند که: "هی! اینجا خانهی خودت نیست که هر کار خواستی بکنی"، اتهامی که سه معنی دارد، نخست اینکه فرض بر این گذاشته میشود که انسان در خانهی خودش رفتارش مثل خوک است، دوم اینکه آدم فقط زمانی احساس خوشایند و خوبی دارد که رفتارش مثل یک خوک باشد، و سوم اینکه هیچ بچهای مجاز نیست به هیچ قیمتی به عنوان یک کودک از زندگی لذت ببرد و خود را خوش و شاد احساس کند. دختربچهها این شانس را دارند که همیشه "شیرین" نامیده شوند و با آنها به خوبی رفتار شود، اما به پسربچهها ابتدا تشر میزنند و میتوپند، به خصوص وقتی که پدر و مادرهایشان در کنار آنها نیستند.
عقاید یک دلقک/ هاینریش بل/ محمد اسماعیلزاده
۱ نظر:
این کتاب فوق العادست...
ارسال یک نظر