۱۳۸۷/۰۵/۲۰

63

تعریف جاسوس :
اومانیست، روشنفکر ؛ کسی که با استبداد مخالف است ،کسی که یک بار قصد داشت به خارج از کشور برود ، ممنوع الخروج ، کسی که بیش از حد تر و تمیز است ، آدمی که زیاد مطالعه می کند و به دانشگاه هم رفته است ، کلیه ی خارجیانی که به ایران می آیند جز روژه گارودی . جمله ی قصار : من فقط به خارجی هایی اعتماد دارم که جاسوس خودمان هستند . ، کسی که مقاله می نویسد ، کسی که پولدار است ، کسی که دلایل کافی برای زندانی شدنش وجود ندارد !


دایرة المعارف ستون پنجم / ابراهیم نبوی

هیچ نظری موجود نیست: