او یک تردست و شعبدهباز حرفهای بود. وقتی به دستش نگاه کرد و دید که از جا پریده و همان نزدیکی روی زمین افتاده، همهی حرفی که توانست بزند، این بود: "این یه چشمبندی بود که هیچوقت نمیتونم دوباره انجامش بدم!"
در رویای بابل / ریچارد براتیگان
در رویای بابل / ریچارد براتیگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر