دست خودم نبود كه با يك تشر رنگ َم ميپريد و با يك سيلي تنبانم را خيس ميكردم .اينطور بارم آورده بودند كه بترسم . از همه چيز . از بزرگتر كه مبادا بهش بربخورد ؛ از كوچكتر كه مبادا دلش بشكند ؛ از دوست كه مبادا برنجد و تنهايم بگذارد
همنوايي شبانه اركستر چوبها / رضا قاسمي
همنوايي شبانه اركستر چوبها / رضا قاسمي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر