۱۳۸۷/۱۰/۱۹

212

یکی را از بزرگان، بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی‏اختیار از او صادر شد. گفت: ای دوستان! مرا در آن‏چه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید، شما هم به کرَم معذور دارید.

شکم زندان باد است ای خردمند
ندارد هیچ عاقل باد در بند
چو باد اندر شکم پیچید فرو‏هِل
که باد اندر شکم، بار است بر دل
حریف تُرش رویِ نا‏سازگار
چو خواهد شدن، دست پیشش مدار

گلستان / آقای سعدی

هیچ نظری موجود نیست: