۱۳۸۸/۰۵/۲۶

346

از خیلی بچگی، شنیده بودم وقتی شخصی میمیرد، شپش هایی که در موها جا خوش کرده اند، بیرون میریزند و روی بالش ها پراکنده میشوند و خویشاوندان متوفی را خجل میکنند. این موضوع چنان مرا به وحشت انداخت که اجازه دادم برای رفتن به مدرسه، سرم را از ته بتراشند، و هنوز هم اندک رخت و لباسی را که برایم مانده است با صابون مخصوص ضدعفونی سگ ها میشویم و خرسندم. حالا به خودم میگویم از اینجا معلوم میشود که مفهوم آبروداری در جمع بهتر از مفهوم مرگ در ذهنم شکل گرفته بود

خاطرات دلبركان غمگين من/ ماركز

هیچ نظری موجود نیست: