۱۳۸۹/۰۱/۲۴

472

وقتی چند ماه پیش به ماری گفتم می‌خواهم یک گیتار بخرم و اشعاری را که خودم خواهم گفت و خودم آهنگ آن را خواهم ساخت، با آن بزنم، از جا در رفت و گفت: این کار دون شأن توست. و من گفتم: دون شأن ِ جوی آب، کانال است. ولی او حرف مرا نفهمید و من از تشریح یک تصویر تنفر دارم.یا حرف مرا می‌فهمند یا نمی‌فهمند. من که مفسر نیستم.


عقاید یک دلقک/هاینریش بل/شریف لنکرانی


۷ نظر:

حاج یزدان کمونیست..! گفت...

تو که نیستی خوابم نمیبرد.
نصفه شب، انوبانها پر میشوند از آدمهایی
که از توی شیشه جلو معلومند و از توی آینه عقب نه

Mehdi گفت...

معركه بود اين قسمتش:
من از تشریح یک تصویر تنفر دارم.یا حرف مرا می‌فهمند یا نمی‌فهمند. من که مفسر نیستم.

saeed گفت...

be happy!

مهسا گفت...

دوست دارم کتابش رو .

محمد گفت...

دنبال کننده فید مطالب خوبتون هستم گفتم تشکری کنم :)

ناشناس گفت...

kash sahebe hazra zarafe ya hazrate sahebe zarafe yahazrate sahebe hazrate zarafe ya hala harche!.....javabe dustan ra midadand
javabe nazarat be teke haye 40 teke ra.

عذرا گفت...

من طاقتشو ندارم!