تحمل تنهایی از گداییِ دوست داشتن آسانتر است. تحمل اندوه از گداییِ همهی شادیها آسانتر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه به تکّدیِ حیات برخیزد. چهچیز مگر هراسی کودکانه در قلب تاریکی، آتش طلب میکند؟ مگر پوزش، فرزند فروتنِ انحراف نیست؟ نه هلیا... بگذار که انتظار فرسودگی بیافریند زیرا که تنها مجرمان التماس خواهند کرد.
و ما میتوانستیم ایمانِ به تقدیر را مغلوب ایمانِ به خویش کنیم. آنگاه ما هرگز نفرین کنندگان امکانات نبودیم.
و ما میتوانستیم ایمانِ به تقدیر را مغلوب ایمانِ به خویش کنیم. آنگاه ما هرگز نفرین کنندگان امکانات نبودیم.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم/ نادر ابراهیمی
۱۱ نظر:
man in ketab ro kheili vaght pish khoondam
esmesh bare digar shahry k doost midashtam hast ya man eshtebah mikonam?
ya hmin she're
ya eshteb type ? :D
سلام؛ خیلی زیبا بود... دست شما درد نکنه@};-
بخواب هلیا
دیگر نگاه هیچ کس غبار پنجره ات را پاک نخواهد کرد.چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟
اوه،چه هولناک و نفس گیر.
عمیق. عمیق
سپاس
بار دیگر شهری که دوست می داشتم
:)
باردیگر ...
بگذار که انتظار فرسودگی بیافریند
اسم کتاب بار دیگر شهری که دوشت میداشتم بود!
فوق العاده....
خیلی زیبا ، مثل وبلاگتان، واقعا مرسی :)
ارسال یک نظر