۱۳۸۹/۰۸/۲۳

620

در یک صبح زیبای ماه آوریل، در یکی از خیابان‌های فرعی محله‎ی معروف هارویوکوی توکیو، دختر صددرصد دل‌خواهم را دیدم. راستش را بخواهید آن‌قدرها هم زیبا نیست. آدم خیلی مهمی هم نیست. لباس پوشیدن‌اش هم چیز خاصی ندارد. پشت موهایش هم در خواب شکسته و بی‌ریخت شده. راستش جوان هم نیست؛ باید سی سالی داشته باشد. درست‌ترش این است که بگویم اصلاً شبیه دخترها نیست. اما باز هم از پنجاه قدمی می‌توانم بفهمم او دختر صددرصد دل‌خواه من است...

دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل/ هاروکی موراکامی/ محمود مرادی

۱۰ نظر:

نوید گفت...

زنده باد. به قول آندره ژید:
"هیچ چیز زیباتر از طبیعی بودن نیست"

رحمان... گفت...

گرم دمت.

ناشناس گفت...

قشنگ بود
اتفاقا با خووندنش یاد خودم افتادم
داستانش خیلی شبیi بi داستان منi

Unknown گفت...

زیبا ....اما نه زیاد خاص و تکرار نشده

افسانه گفت...

خوش بحال اون دختره

freeda گفت...

عجب نامردی بوده این هاروکی ...

جوان هم نیست .. سی سالش است ؟؟؟؟؟

یعنی سی ساله ها دیگه پیر شدن ؟ آره ؟

مسعود گفت...

داستان سنگی به شکل قلوه رو خیلی دوست داشتم... و البته مرد یخی رو هم... خیلی ممنون به خاطر یادآوری

ناز گفت...

wow!
جالبه... من قصد داشتم از فردا خوندن این کتاب رو شروع کنم!

ریحانه گفت...

داستانها شبیه داستانهای چخوف نیست؟

ماتسوری گفت...

فضای داستانای هاروکی موراکامی واقعا تکه! توی همین مجموعه داستان بید نابینا، زن خفته فوق العاده بود...