۱۳۸۹/۰۹/۱۱

631

از یه راه‌پله‌ی دیگه اومدم پایین و یه «دهنِتو...»‌ی دیگه رو دیوار دیدم. سعی کردم با دست پاکش کنم، ولی این‌یکي رو با چاقويی چیزی رو دیوار کنده بودن. پاک نمی‌شد. به‌هرحال فایده‌ای هم نداشت. اگه آدم یه‌میلیون سالَم وقت داشته باشه، نمی‌تونه حتّا نصفِ «دهنِتو...»های دنیا رو پاک کنه.

ناتور دشت/ جی. دی. سلینجر/ محمد نجفی

۱۰ نظر:

پ گفت...

من همیشه فکر می کردم یعنی ادامه این عبارتی که قرار بود بی ادبانه باشه چیه؟
الان 10 سال از وقتی کتاب رو خوندم می گذره حالا ادامه این عبارت چیه؟

جیران گفت...

لایک :)

سمیرا گفت...

وبلاگ مفیدی که هی خوانمش
پایدار باشید

ناشناس گفت...

خیلی جالب است؛ اگه میشه لطفا از کوندرا بیشتر مطلب بگذارید.

ممنون از وب لاگ عالیتون:)

طلبه گفت...

فقط یکی دو تا را خواندم،
بعد لیست آدمهایت را نگاه کردم.
همین کافی بود برای اینکه حال کنم.تا ته وجودم.
وقتهایی که آدمها وبلاگهایشان فیلتر میشود پشت هم و نمیتوانند بنویسند،روی نوشته های دیگران انگار حساس تر میشوند.بیشتر قدر قصه را میدانند.
tres tres rres bien..

پويا اقرايي گفت...

سلام

به روزم...!

محبوبه گفت...

من عاشق این کتابم
مرسی

ناشناس گفت...

بابت اینکه این نویسنده رو اینجا پیدا کردم باید از شما تشکر کنم...

واقعا عالی بود!!!

شین گفت...

:))
من عاشق این داستان و این قسمت بودم

ناشناس گفت...

سلام. این کتاب عالیه ولی با ترجمه احمد کریمی