۱۳۸۹/۱۰/۰۷

648

پاسبانی که روی صندلی جلوی اتوبوس کنار من نشسته بود، چنان غرق در کتاب جبر کلاس دوم بود که به دو افسری که از در جلو بالا آمدند اعتنایی نکرد و سلامی نداد.

برای همین است که از علم، خوشم می‌آید.


یادداشتهای شهر شلوغ / فریدون تنکابنی

۴ نظر:

خدای یک انسان گفت...

هه!با حال بود!

احسان گفت...

بسیار بسیار بلاگ جالبیه لینک میکنم همیشه بیام..فقط موندم اسمش جا میشه؟؟...

افسانه گفت...

برا همینه که از بلاگ تو خوشم میاد

افسانه گفت...

برا همینه که از بلاگ تو خوشم میاد