داستان یعنی «لطفن اون تلویزیون رو خفهش کن!»
یعنی «پس این سیگارهای من کدوم جهنمی هستند؟»
یعنی گرفتار شدن در گوشهٔ رینگ بوکس زیر مشتهای حریف وقتی دستکشهای تو از جنس کلمات است و حریف اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی.
مصطفی مستور/ داستان چیه؟ / همشهری داستان اسفند ۸۹ و فروردین ۹۰
یعنی «پس این سیگارهای من کدوم جهنمی هستند؟»
یعنی گرفتار شدن در گوشهٔ رینگ بوکس زیر مشتهای حریف وقتی دستکشهای تو از جنس کلمات است و حریف اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی.
مصطفی مستور/ داستان چیه؟ / همشهری داستان اسفند ۸۹ و فروردین ۹۰
۲ نظر:
حریف اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی.............................................................................................
این قسمتش عالی بود:
یعنی گرفتار شدن در گوشهٔ رینگ بوکس زیر مشتهای حریف وقتی دستکشهای تو از جنس کلمات است و حریف اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی.
ارسال یک نظر