در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و اين كلمه ودكا بود... فرانسوی میتواند عطر کونیاك را بستايد، اسكاتلندی از طعم ويسکی تمجيد كند، حال آنكه ودكا چيزی خنثی است، نامرئی، بدون رنگ، بدون طعم، افزون بر آن، مخلوطی است تند و آزارنده... القصه، ودكا نيرومندتر از مذهب ارتدكس و حكومت مطلقهی فردی و كمونيسم از آب درآمد و در مركز تاريخ روسيه ايستاد.
روسيه را بهتر بشناسيم / ويكتور ارفيف / روشن وزيری / بخارا، ۸۲
روسيه را بهتر بشناسيم / ويكتور ارفيف / روشن وزيری / بخارا، ۸۲
۴ نظر:
البته به طور كلي انگار سخن از زبان ما مي گويي!
:)
عجب
پس من کلمه ا.. خوردم چند شب پیش و این جور قاطی کردم
آقا پس هن هنوز باید برم کار کنم
احتمال زیاد هنوز بنده به درجه فنا فی ا... نرسیدم که اینجوری شد
ولی نوشته خوبی بود
و مسلما که هیچ کسی هم بهتر از ایرانی طعم ودکا رو درک نمی کنه
آورین آورین به شما
یعنی همان موقع که بخارا را پدرم خریده بود ، و آن را تورّق می کردم ، به همین جملات رسیدم ، چشماش از حدقه زده بیرون ، خودِ خویشتنم را می گویم ، کمی مکث و سپس خنده ای بلند در تنهایی ، بعد فکر کردن به اینکه این جملات در جمهوری اسلامی چاپ شده ، یعنی تنها چیزی که بعدش به ذهنم رسید این بود که سانسورچی ی وزارت ارشاد ، به حجمِ بخارا یک نگاهی کرده و آن چند دانه ، « دانه درشتاش » را جدا کرده و همان ها را خوانده و بعدش یک مهر و یک امضا . والسلام .
ممنون که این خاطره را زنده کردی .
ارسال یک نظر