آدم ممکن است کورمال کورمال از وسط اشکال مبهم خاطرات بگذرد و لابلایش گم بشود. تعداد آدمها و اشیایی که در گذشتهی آدم دیگر حرکتی ندارند، دیوانهکننده است. زندههایی که در دخمههای زمان سرگردانند چنان کنار مردهها خوابیدهاند که انگار یک سایهی واحد بر همهشان افتاده.
همچنانکه پیر میشوی دیگر نمیدانی مردهها را در ذهنت زنده کنی یا زندهها را.
همچنانکه پیر میشوی دیگر نمیدانی مردهها را در ذهنت زنده کنی یا زندهها را.
سفر به انتهای شب/ لویی فردینان سلین/ فرهاد غبرایی
۳ نظر:
یک روز تصمیم میگیری که از چیزهایی که روزگاری بیشترین دلبستگی را به شان داشتی، لحظه به لحظه کمتر حرف بزنی. و وقتی که این کار لازم میشود، مسلما تلاش زیادی هم میبرد. از شنیدن حرف های خودت عقت میگیرد... کم حرف میزنی... دست میکشی... سی سال شده که حرف زده ای... دیگر دلت نمیخواهد حق با تو باشد.
وب نوشتت خیلی دوست دارم
مجموعه شعر رودئو اثر رضا مرتضوی برندهی جایزهی شعر خبرنگاران و جايزهي ادبي خيام ، توسط انتشارات مروارید منتشر شد . لطفا براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس وب سايتي كه در همين كامنت گذاشته شده مراجعه كنيد . روز خوش .
ارسال یک نظر