مگر
میشود آدم فقط یکبار عاشق بشود؟ عشق ابدی فقط حرف است. پیش میآید که آدم خیلی
خاطر کسی را بخواهد. اما همیشه، وقتی آدم فکر میکند که دلش سخت پیش یکی گرفتار
است، یکدفعه، یکجایی میبیند که دلش، تهِ دلش، برای یکی دیگر هم میلرزد. اگر
باوفا باشد، دلش را خفه میکند و تا آخر عمر، حسرت آن دللرزه برایش میماند.
اگر بیوفا باشد، میلغزد و همهی عمرش عذابِ گناه بر دلش میماند. هیچ کس حکمتاش
را نمیداند... حالا با خود آدم است که حسرت را بخواهد یا عذاب گناه را. یکی را
باید انتخاب کند؛ فرار ندارد.
شاهدُخت
سرزمین ابدیت / آرش حجازی
۷ نظر:
انتهای داستان در عشق دوم نیست. شاید زندگی مرور باقی داستان باشد
عاشق نشده ای شما. برو عمو جون عاشق شو بعد بیا افاضات کن. عشق می رود بالای زندگی و همه ی دلرزه هاش.فرای همه چیز مامن مومنانه ایست عشق. برو عمو جون. برو
من باهاش موافقم
این بچه گانه ترین تفسیر از عشق است .نویسنده قطعن هنوز معنی عشق را نمی داند .داره رو پایه هوس قضایا رو تفسیر می کنه...عقبه عقبه..حالا یه سری از اون عقب تر تاییدش می کنن...دنیا همیشه همینه اندازه وسعت فکر ودریافت آدما بهشون لطف داره...میم
یه دوستی می گفت: تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود، دل است... پس اگه تو همون بار اول عشقت اونقدر عمیق باشه که دلت رو از پایه و اساس بلرزونه، دیگه هیچ آدم دیگه ای نمی تونه هیچ تکونی به دلت بده.
به عشق اول و خاص بودنش سخت معتقدم، البته اگه واقعی باشه.
چقدر یاد عشق ژنویو و موریس لندی در کتاب غرش طوفان افتادم .آخه چه عشقشون معصوم بود
حرف مزخرف و بی بنیه ایه به نظر من، مثل حرف آدمهایی میمونه که عجله داره تجربیاتشو با هیجان بگه، بدون اینکه صبر کنه تبعات انتخابهاشو تو زندگی حس کنه
ارسال یک نظر