نیروی تخیّل که به طور غریزی تمایل به صعود دارد و با تصاویر و خیالپردازی موجود در هنر شاعری تغذیه میشود، نظامی از موجوداتی میآفریند که ما در پایینترین پلهی آن نردبان به سر میبریم؛ جایی که همهچیز در بیرون از وجود ما عالی به نظر میرسد و همهچیز کاملتر از ما آشکار میگردد؛ و این امر طبیعیست. اغلب احساس میکنیم که از داشتن بسیاری چیزها محروم هستیم و به نظر میرسد آنچه را محروم از آن بهسرمیبریم، دیگری در تصاحب خویش دارد. آن گاه، هرآنچه را هم در تصاحب خود داریم بدان شخص اهدا میکنیم، و بهجزآن کمی یکنواختی نیز در احساسات و خلق و خویمان که ماهیتی کاملا مطلوب و ایدهآل دارد، بدو پیشکش میکنیم. و آن هنگام است که با مردی خوشبخت مواجه میشویم که به عنوان مخلوقی آفریده شده از آثار و مصنوعات ما به شمار میرود.
رنجهای وِرتِر جوان/ یوهان ولفگانگ گوته/ فریده مهدوی دامغانی
۱ نظر:
با خوندن وبتون همش این حسو دارم که یه نفر هستید توی یه کتاب فروشی نشستید یا متصدی کتابخونه هستید و هی کتاب میخونید هی جملات مفهمویش و انتخاب میکنه
من حسودی میکنم به این حس :)
ارسال یک نظر