لیزا- فکر میکنم روی ماشینت استفراغ کردم.
ژیل- به هر حال از رنگش بیزار بودم. همیشه دلم میخواست منحصر به فرد باشه.
لیزا- حالا دیگه کاملا تکه! عجب روزگار بیمروتیه.
ژیل- هر کاری بخواد میکنه.
لیزا- چه جور مردی هستین شما؟
ژیل- باب طبع شما؟
لیزا- درسته. با هر جمله تمام پشتم عرق میکنه. احساس میکنم مغزم به خواب رفته. تمام عوارضی که بهش خاطرخواهی میگن به سراغم اومده.
ژیل- متاسفم ولی علاجش دست من نیست.
لیزا- شما خودِ علاجین.
ژیل- کسی توی زندگی شماست؟
لیزا- آره. فعلا شما.
خرده جنایتهای زناشوهری/ اریک امانوئل اشمیت/ شهلا حائری
ژیل- به هر حال از رنگش بیزار بودم. همیشه دلم میخواست منحصر به فرد باشه.
لیزا- حالا دیگه کاملا تکه! عجب روزگار بیمروتیه.
ژیل- هر کاری بخواد میکنه.
لیزا- چه جور مردی هستین شما؟
ژیل- باب طبع شما؟
لیزا- درسته. با هر جمله تمام پشتم عرق میکنه. احساس میکنم مغزم به خواب رفته. تمام عوارضی که بهش خاطرخواهی میگن به سراغم اومده.
ژیل- متاسفم ولی علاجش دست من نیست.
لیزا- شما خودِ علاجین.
ژیل- کسی توی زندگی شماست؟
لیزا- آره. فعلا شما.
خرده جنایتهای زناشوهری/ اریک امانوئل اشمیت/ شهلا حائری
۱۰ نظر:
good !!
always ....
امروز خوشا به حال ژیل
فردا بدا به حالش
http://yekmohammad.persianblog.ir/
چقدر کامنت گذاشتن اینجا سخته
wow!!!!!!!kheili aliiiiiiiii bood!!hameye matalebet!
دوست من سلام
عالی عالی. واقعن حرف نداشت از آشنایی با وبلاگت خوشحالم
خوشم اومد
از اول متن می گویم چقدر آشناست و بعد به پایان آن که می رسم می بینم اِه ... این همین کتابی است که همین تابستان خواندم ...!
پست خوبی یود که ما را به یاد کتاب خوبی با آن پایان غافل گیر کنند اش انداخت
وبلاگتون عاليه
مرسي ممنون
از کتاب نوای اسرار آمیزش هم بذار! اون فوق العادست!
این نمایشنامه رو خوندم. عالیه!!! هر لحظه مخاطب رو گول میزنه :)
ارسال یک نظر