Jesse: People don't want to admit it, but its like we have these innate set points, and nothing much that happens to us changes our disposition.
Celine: You believe that?
Jesse: I think so.
I read this study where they followed people who'd won the lottery and people who'd become paraplegics.
you'd think one extreme is gonna make you euphoric and the other suicidal.
but the study shows that after six months, as soon as people had gotten used to their new situation, they were more or less, the same.
Celine: the same?
Jesse: yeah. like, if they were basically an optimistic jovial person, they're now an optimistic, jovial person in a wheelchair.
if they're a petty, miserable as*hole, they're a petty, miserable as*hole with a new Cadillac, a house and a boat
Celine: You believe that?
Jesse: I think so.
I read this study where they followed people who'd won the lottery and people who'd become paraplegics.
you'd think one extreme is gonna make you euphoric and the other suicidal.
but the study shows that after six months, as soon as people had gotten used to their new situation, they were more or less, the same.
Celine: the same?
Jesse: yeah. like, if they were basically an optimistic jovial person, they're now an optimistic, jovial person in a wheelchair.
if they're a petty, miserable as*hole, they're a petty, miserable as*hole with a new Cadillac, a house and a boat
جسی: مردم نمیخوان قبول کنن، ولی ما ذاتمون یکیه و هیچ اتفاقی نمیافته که موقعیت ما رو تغییر بده.
سلین: تو اینو قبول داری؟
جسی: فک کنم؛
یه چیزی میخوندم درباره مردمی که توی بخت آزمایی برنده میشن و مردمی که از پا فج میشن. تو فکر میکنی یکی در نهایت شادیه و اون یکی میخواد خودکشی کنه. ولی اون نوشته نشون میداد که بعد از شش ماه، به محض اینکه مردم شرایط جدید اونا رو فراموش کردن، اونا کم و بیش همون جوری شدن.
سلین: همون جوری؟
جسی: آره. مثلا اگه اونا از اول آدمای خوشبین و خوش گذرانی بودن، حالا هم آدمای خوشبین و خوشگذرانی روی ویلچر هستند و اگر خیلی بدبخت و بیچاره و حقیرند، با یه کادیلاک جدید و خونه و قایق هم، همون بدبخت و بیچاره و حقیرند.
سلین: تو اینو قبول داری؟
جسی: فک کنم؛
یه چیزی میخوندم درباره مردمی که توی بخت آزمایی برنده میشن و مردمی که از پا فج میشن. تو فکر میکنی یکی در نهایت شادیه و اون یکی میخواد خودکشی کنه. ولی اون نوشته نشون میداد که بعد از شش ماه، به محض اینکه مردم شرایط جدید اونا رو فراموش کردن، اونا کم و بیش همون جوری شدن.
سلین: همون جوری؟
جسی: آره. مثلا اگه اونا از اول آدمای خوشبین و خوش گذرانی بودن، حالا هم آدمای خوشبین و خوشگذرانی روی ویلچر هستند و اگر خیلی بدبخت و بیچاره و حقیرند، با یه کادیلاک جدید و خونه و قایق هم، همون بدبخت و بیچاره و حقیرند.
Before Sunset / Richard Linklater
۸ نظر:
قطعه ی خوبی انتخاب شده ولی (ببخشید البته من تو جایگاه مترجم نیستم) به عنوان مخاطبِ این جا، به نظرم ترجمه خیلی روان نمی آد، می تونه درست تر از این باشه. :)
باحال بود
این همون فیلمه که اولش توی جلسه نقد کتاب شروع می شه؟
وبلاگ منم سر بزن
این جمله های آخر به شرایط فعلیم خیلی کمک کرد...مرسی
دیالوگ خیلی زیبایی رو انتخاب کردی
اما این از فیلم (1995)before sunrise هست نه before sunset
به هر حال زیبا بود
تفكر انگيز بود ولي نمي دونم تا چه حد قابل استناده...
بعضيا اتفاقايي براشون مي افته كه به روحشون لطمه مي زنه نه جسمشون و اين باعث مي شه كه تقريبا آدم ديگه اي بشن...
Hi,
I believe when Jesse talks about people he/she doesn't mean "others" but the paraplegic or lottery winners themselves. So the translation would be "vaghti too sharayete jadideshoon ja oftadan ya behesh aadat kardan"
حالا که زحمت ترجمه متن را هم کشیده اید، کاش لااقل کمی وسواس و دقت به خرج می دادی. ترجمه اش اصلا خوب نبود. این موارد به نظر من رسید:
1. در اینجا disposition معنی موقعیت نمی دهد. اینجا صحبت درباره خلق و خو و مشرب آدم هاست. پس یکی از این کلمه ها یا کلمه دیگه ای که همین معنی را برساند جایگزین درست تری است. در ضمن بجای " هیچ اتفاقی نمی افته که ... " ، " هر اتفاقی برای ما بیفته، خلق و خوی ما رو عوض نمی کنه. " بهتر به نظر میاد.
2. "گمان کنم" بجای "فک کنم" چون اینجا think در حقیقت معنی تفکر و فکر کردن نمی دهد، هر چند خیلی جاها به اشتباه استفاده می شود.
3. "یک مقاله/ تحقیقی می خوانده" نه "یه چیزی"
4. you در خط هفتم ضمیر General است تو به شخص خاصی اشاره نمی کند پس نباید "تو" ترجمه شود : " آدم خیال می کنه که یکی از این شرایط افراطی به شدت خوشحالت می کنه و دیگری (اون یکی) در وضع خودکشی قرارت می ده. "
5. در کامنت های قبلی هم یک نفر نوشته بود که people در " as soon as people had gotten used ... " منظور همان افرادی هستند که یا فلج شده اند یا بلیط بخت آزمایی برده اند. پس:
" ... به محض اینکه اینها (این افراد) به شرایط جدیدشان عادت کردند، کم و بیش همان آدمهای سابق بودند. "
6. بیچاره و حقیر معنی asshole را نمی رساند. عوضی، احمق یا همچین چیزی مناسب تر است.
بقیه جمله ها هم ویرایش احتیاج دارند.
ارسال یک نظر